1- شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. زنگ را زدند؛ بیدار شد و با عجله دو مسئله را که روی تختهسیاه نوشته شده بود یادداشت کرد و با این «باور» که استاد آن را به عنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز و آن شب برای حل کردن آنها فکر کرد. هیچیک را نتوانست حل کند؛ اما طی هفته دست از کوشش برنداشت. سرانجام یکی از آنها را حل کرد و به کلاس آورد. استاد به کلی مبهوت شد؛ زیرا آن دو را به عنوان دو نمونه از مسائل غیر قابل حل ریاضی داده بود.
2- در یک باشگاه بدنسازی پس از اضافه کردن 5 کیلوگرم به رکورد قبلی ورزشکاری از او خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند؛ اما موفق به این کار نشد. از او خواستند وزنهای که 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر است امتحان کند. این دفعه او بهراحتی وزنه را بلند کرد. این مسئله برای ورزشکار جوان و دوستانش امری کاملاً طبیعی به نظر میرسید اما برای طراحان این آزمایش جالب و هیجانانگیز بود؛ زیرا آنها اطلاعات غلط به وزنهبردار داده بودند. او در مرحلهی اول از عهدهی بلند کردن وزنهای برنیامده بود که درواقع 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر بود و در حرکت دوم ناخودآگاه موفق به بهبود رکوردش به میزان 5 کیلوگرم شده بود. او در حالی و با این «باور» وزنه را بلند کرده بود که خود را قادر به انجام آن میدانست.
نورمن وینست پیل میگوید: هر فردی خود را ارزیابی میکند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد. شما نمیتوانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید «هستید»؛ اما بیش از آنچه باور دارید «میتوانید» انجام دهید.
برگرفته از kanoon.ir