گاهی به شیوه پت و مت عمل کنید ...
شاید شما هم شنیده باشید بعضیها برای توصیف آدمهای دست و پا چلفتی و خرابکار که بهر هوشی چندانی ندارند، از لغت همینه استفاده میکنند. کارتون جذابی در همین زمینه سالها پیش مطرح شده است که خرابکاری دو مرد عروسکی و دوست داشتنی را به نمایش میگذارد. این دو مرد عروسکی پت و مت نام دارند و در کشور چک، پا به عالم هستی گذاشتهاند.
خالق آنها مردی است به نام لوبومیربنس و با آهنگ سازی محبوب پیتر اسکومال. این انیمیشن دو کاراکتر را نمایش میدهد که دچار مشکلات به وجود آمده توسط خود میشوند و سعی در تصحیح اشتباهات با استفاده از تمامی وسایل ممکن و غیرممکن میکنند که در نتیجه مشکلات جدیدی به وجود میآید. در نهایت هر دو اقدام به حل مشکل با روشهای عجیب و غریب میکنند و در آخر، با پردردسرترین شیوه به راه حلی دست مییابند که از آن رضایت دارند. شاید یکی از دلایل همذات پنداری ما با پت و مت این باشد که ما نیز همان طور که درباره هر مساله تئوری یا نظر میدهیم، در عمل هم فراموش میکنیم که در هر رشتهای تخصص نداریم.
مثلا اگر یکی از لوازم منزلمان دچار مشکل شود، قبل از هر اقدامی یا خبر کردن یک تعمیرکار، خودمان دست به کار میشویم و وقتی کار حسابی خراب شد تازه به فکر میافتیم که از یک متخصص کمک بگیریم. درست مثل پت و مت.
علاوه بر این، پت و مت خصوصیات قابل توجه دیگری هم دارند از جمله اینکه کاملا خود محور و تایید طلب هستند، هدف را تخریب میکنند تا به وسیله برسند، متخصص ایجاد ضرر و زیان هستند، اعتماد به نفس بالایی دارند و شعارشان هم این است: «that, s it» یعنی همینه. به عبارتی همینه که هست. اما گذشته از تمام اینها، ویژگی قابل توجه دیگرشان که علاوه بر خندهدار کردن نمایش، دیدگاه خوش بینانه آنها نسبت به زندی را نشان میدهد این است که این دو شخصیت رویایی هرگز با به وجود آمدن مشکلات جدید دلسرد نمیشوند و مشکل را با روشهای تخیلی و نامتعارف حل میکنند که نشات گرفته از خلاقیتی است که آنها در حل مسائل خود به کار میبرند. هدف از این مطلب نیز پرداختن به همین ویژگی است.
تفکر خلاق را میتوان بهترین سلاح مبارزه با مشکل قلمداد کرد. انسانهای خلاق، نگرش منفی به مشکلات را تسلیم شدن قبل از جنگ میپندازند، زیرا معتقدند مشکل نه تنها مزاحمت نیست، بلکه مبارزهای برای کشف راه حل است. تفکر خلاق میتواند به ما بیاموزد که حتی وقتی با حادثهای ناگوار برخورد کردیم، چگونه احساس بد و منفی خود را به احساس خوب و مثبت تبدیل کنیم.
از ابزار مهم برای رشد خلاقیت، داشتن تفکر واگراست. گیلفورد به عنوان یکی از محققان در زمینهٔ خلاقیت و سنجش تواناییهای آفریننده معتقد است که شیوههای تفکر افراد دو گونه است:
۱- شیوهٔ تفکر واگرا
۲- شیوهٔ تفکر همگرا
در گذشته تفکر خلاق را با تفکر واگرا یکی میدانستند، ولیکن امروزه اعتقاد بر این است که تفکر خلاق حاصل همکاری تفکر واگرا و همگراست. یعنی برای حل مسئله یک فرد ابتدا ذهن خود را آزاد میگذارد و راه حلهای متنوعی را مییابد، ولی پس از آن باید با استفاده از تفکر همگرا، محصولات فکری را از نظر علمی یا عملی و یا مفید بودن مورد بررسی قرار دهد و به بهترین جواب ارزشمند برسد.
در ساخت ذهنی، هم تفکر واگرا و هم تفکر همگرا نقش اساسی دارند، اما تفاوت آنها در این است که در تفکر همگرا نتیجهٔ تفکر از قبل معلوم است؛ یعنی همیشه یک جواب درست یا غلط وجود دارد، اما در تفکر واگرا جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب وجود دارد که از نظر منطقی ممکن است هرکدام از جوابها به گونهای درست باشد.
افراد با تفکر واگرا سعی میکنند پدیدهها و امور را آن چنان که هستند به راحتی نپذیرند، بلکه نگاه متفاوتتری داشته باشند و از قالبهای فکری همسان دور شوند. به عبارتی پدیدهها را با چشم و منظر دیگری نگاه کنند. اما در تفکر همگرا، فکرهای جدید و نو کمتر راه پیدا میکند و افراد امور را آن چنان که هستند میبینند و میپذیرند.
ویژگیهای دارندگان تفکر خلاق:
- افراد خلاق، راههایی را جستجو میکنند که از طریق آن بتوانند فکر خود را به سوی ایدههای نو و تازه هدایت کنند.
- به همهٔ جوانب یک موضوع و مساله توجه دارند.
- در حل یک مسئله تمرکز حواس بیشتری از خود نشان میدهند.
- فکرهای بکری دارند.
- به راه حلهایی میاندیشند که ممکن است از دید دیگران اهمیت چندانی نداشته باشد.
- از ربط ایدهها و تجربیات مختلف نتایج جدیدی را میگیرند.
- افکار و عقاید خود را به راحتی مطرح میکنند و از مواجهه با عقاید مختلف استقبال میکنند.
- برای حل مسائل و مشکلات، راههای مختلفی را برررسی کرده و تا رسیدن به نتیجهٔ دلخواه تلاش میکنند.
- خود را محدود به آرای دیگران نمیکنند.
- همواره کنجکاو و در جستجوی اطلاعات جدید و نو هستند.
- از قدرت تصویر سازی بالایی برخوردارند، تا حدی که به تفکرات خود عینیت میبخشند.
- مثبتنگر و پرانرژی هستند.
- معمولا برای هر سوالی آمادگی ارائهٔ پاسخهای مختلف را دارند.
- سوال و جوابهای غیرعادی و عجیب و غریب در آنها بیشتر دیده میشود.
طی دههٔ ۱۹۵۰ گیلفورد و همکارانش آزمونهایی برای اندازهگیری تفکر واگرا تهیه کردند. در همهٔ این آزمونها از فرد خواسته میشود که صرفا به دادن یک پاسخ اکتفا نکند. گیلفورد معتقد است که در تفکر واگرا سه ویژگی یا عنصر دخالت دارند:
۱- انعطاف پذیری یا نرمش اندیشه
۲- اصالت اندیشه
۳- سیالی اندیشه
یعنی هرچه تفکری انعطاف پذیرتر، اصیلتر و سیالتر باشد، واگرایی آن بیشتر است و در نتیجه این نوع تفکر خلاقتر است. آزمون گیلفورد برای اندازهگیری انعطافپذیری تفکر، آزمون استفادههای غیر معمول نام دارد. برای مثال به آزمون شونده کلمهٔ «آجر» داده میشود و از او خواسته میشود تا در مدت ۸ دقیقه تمام موارد استفادهٔ آجر را بیان کند.
پاسخ یکی از دانش آموزان چنین بوده است: «ساختن خانه، ساختن طویله، ساختن مدرسه، ساختن کلیسا، ساختن دود کش، ساختن اجاق و...» چنان چه ملاحظه میشود همهٔ این پاسخها به طبقهٔ واحدی از مصرف آجر یعنی ساختن مربوط میشود و نشان دهندهٔ انعطاف پذیری و واگرایی کمی است. دانش آموز دیگری این پاسخ را داده است: «گذاشتن جلوی در، زدن به یک حیوان مهاجم، درست کردن قفس کتاب، کوفتن به میخ، درست کردن دروازههای فوتبال و...» به اعتقاد گیلفورد این پاسخها انعطاف پذیرند و نشان دهندهٔ واگرایی بیشتر تفکرند.
اصالت به وسیلهٔ «آزمون عنوان داستان» گیلفورد اندازهگیری میشود. در این آزمون داستانی کوتاه به آزمون شونده گفته میشود و از او میخواهند تا تمام عنوانهایی را که برای داستان مناسب تشخیص میدهد بگوید. یکی از این داستانها، داستان گیر افتادن یک مرد به دست آدم خوارهاست. در این داستان شاهزاده خانم قبیلهٔ آدم خوارها به مرد پیشنهاد میدهد که با او ازدواج کند تا آزاد شود. مرد دو راه بیشتر ندارد، یا باید ازدواج کند یا بمیرد. او از ازدواج سر باز میزند و زنده زنده پخته میشود.
یکی از دانشآموزان برای داستان بالا این عناوین را گفته است: «شکست شاهزاده خانم، خورده شدن به وسیلهٔ وحشیها، شاهزاده خانم و مبلغ بدهی» اما دانشآموز دیگری این عنوانها را انتخاب کرده است: «داستان دیگ، شام خوشمزه، پاک ولی عجول، جایزهٔ داغ برای آزادی». گیلفورد پاسخهای دانشآموز دوم را اصیلتر از دانش اموز اول میداند.
سیالی به تعداد پاسخهای مختلفی که آزمون دهنده به یک سوال میدهد، اشاره میکند. در آزمونهای سنجش سیالی (سرعت و تعداد پاسخهای داده شده) ملاک سیالی فکر هستند که این تعداد جواب در اکثر مواقع باعث افزایش احتمال واگرا بودن تفکر میشود.
حال پانزده سوال با هدف تمرین و تقویت تفکر واگرا مطرح میشود که شما میتوانید به طور میانگین به مدت ۳۰ دقیقه به این سوالات پاسخ دهید و بعد با توجه به انعطاف پذیری، سیالی و اصالت تفکر که در بالا توضیح داده شد؛ میزان واگرا بودن تفکر خود را بررسی کنید.
به سوالات زیر در مدت ۳۰ دقیقه پاسخ دهید.
۱- نام ۱۰ تا از اشیاء گرد را بنویسید.
۲- با اضافه کردن دو خط راست به یک دایره شکلهای مختلف بسازید. (حداقل ۱۰ شکل)
۳- با یک سنگچه کارهایی میتوان کرد؟
۴- کلمههای شبنم، خسیس و مربع را در یک جمله به کار ببرید.
۵- با ۱۰ کلمهٔ داده شده یک داستان حداکثر شش خطی بنویسید.
شلوار، آدامس، پنجره، باران، ساعت ۹، صورتی، کتاب، دوچرخه، سفره، خودکار
۶- کاربردهای متفاوت سوزن را بنویسید. (حداقل ۱۰ کاربرد)
۷- اگر به جای وزیر آموزش و پرورش بودید چه میکردید؟
۸- شباهت بین گوشت کوب و آسمان چیست؟ (۲ الی ۳ شباهت)
۹- فرض کنید الان سال ۱۴۵۰ هجری شمسی است. فکر کنید چه تغییراتی در نوع غذا، لباس، اتوموبیلها، وسایل حمل و نقل، محل زندگی، شغل، فعالیتهای اوقات فراغت خودتان و دیگران پیش میآید؟
۱۰- ۱۰ چیز بزرگتر از اتوبوس را نام ببرید.
۱۱- ۱۰ چیز که زیر زمین یافت میشود؟
۱۲- برای کلمات زیر جایگزین مناسب پیدا کنید. (حداقل ۳ جایگزین)
احمقانه، مهم، غم انگیز، دوست، خنده دار، چالش، میهمان
۱۳- ۱۰ سوال خلاق و نو که با اگر شروع شود، بنویسید.
۱۴- ۱۰ راه حل نو و خلاق برای مهار عصبانیت پیشنهاد کنید.
۱۵- فکر میکنید برای برخورد با یک آدم دروغگو چه روشهایی وجود دارد؟ (حداقل ۷ روش)
در انواع رویکردهای تفکر، یکی از انواع تفکر خلاق، تفکر جانبی است که در مقابل تفکر عمودی یا سنتی قرار میگیرد. در تفکر سنتی، فرد عمدتا از منطق، در چارچوب مفروضات و محدودیتهای محیطی خود استفاده میکند و قادر نیست از زوایای دیگر، محیط و اوضاع اطراف خود را تحلیل کند. تفکر جانبی سعی میکند به افراد یاد دهد که در تفکر و حل مسائل، سنت شکنی کرده، مفروضات و محدودیتها را کنار گذاشته و از زوایای دیگر و با ابزاری به غیر از منطق عددی و حسابی به مسائل نگاه کنند.
به طور کلی میتوان گفت که خلاقیت فرآیندی است که طی زمان ادامه داشته و ابتکار، انطباقپذیری و تحقق از خصوصیات بارز آن به شمار میآیند و میتواند جوابگویی برای مشکلات باشد. برخی از محققان برای مشخص شدن مرزهای خلاقیت اصولی تعریف کردهاند:
اول اینکه خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو باشد یا آنکه احتمال وقوع آن کم باشد. اما باید توجه داشت که نو بودن و اصالت با آنکه شرط لازم خلاقیت است، اما کافی نیست. زمانی یک پاسخ را میتوان بخشی از یک فرآیند خلاقیت به شمار آورد که تا اندازهای با واقعیت مطابقت داشته یا اصولا واقعی باشد.
دوم، خلاقیت باید گرهای را بگشاید یا با وضعیتی تناسب داشته و یا مقصود معینی را برآورد.
سوم، خلاقیت واقعی مشروط به دوام آن بینش ابتکاری، ارزیابی و تفسیر و رشد آن باشد. در جملهای کوتاه میتوان اینگونه بیان کرد که خیلیها ایدههای خوب دارند، اما عدهٔ کمی آنها را عملی میکنند. شاید بعد از خواندن این مطلب شما نیز به این نتیجه رسیده باشید که در زندگی امروزه که اکثریت انسانها بر طبق روال معمولی سعی دارند ازخط قرمزها خارج نشوند، موفقیت از آن کسانی است که چارچوب فکری را کنار میگذارند و به راه حلهای غیر معمول میاندیشند.
چه کارهایی برای ساختن ایدههای جدید باید انجام داد؟
الگوهای فکری را بشکنید
همه ما گرایش داریم به الگوهای فکری مشخصی بچسبیم. شکستن این الگوهای تفکر به ما کمک میکند ذهن انعطافپذیری داشته باشیم و به کمک آن بتوانیم ایدههای جدید تولید کنیم. در ادامه چند روش برای شکستن الگوهای تفکر به شما معرفی میشود:
- فرضها را به چالش بکشید: شما برای هر موقعیت گروهی از افکار و فرضهای کلیدی دارید. به چالش کشیدن این فرضها به شما یک دید کلی در مورد دیگر احتمالات موجود میدهد.
- مسئله را به شکل دیگری تعریف کنید: اغلب بیان مسئله به شیوه متفاوت منجر به تولید ایدههای متفاوت میشود. برای باز تعریف مسئله از زاوایای متفاوتی موضوع را مورد بررسی قرار دهید.
چرا ما نیاز داریم این مسئله را حل کنیم؟
اگر ما این مسئله را حل نکنیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟
هم اکنون موانع چیست؟
این سوالات به شما بینش جدیدی ارائه خواهد داد و کمک خواهد کرد به ایدهها و راه حلهای جدیدی دست پیدا کنید.
در اواسط سال ۱۹۵۰، کمپانیهای کشتیسازی سرمایه زیادی را از دست دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که باید بر ساخت کشتیهای سریعتر و کارآمدتر تمرکز کنند. اما مشکل هم چنان ادامه داشت. سپس یک مشاور مسئله را به شکل متفاوتی تعریف کرد. او گفت که مشکل این صنعت را باید اینگونه در نظر گرفت: ما چگونه میتوانیم هزینهها را کاهش دهیم؟ بیان مسئله جدید ایدههای جدیدی تولید کرد. تمام جنبههای کشتیرانی از قبیل ذخیره محموله و زمان باربری در نظر گرفته شد. نتیجه این نگاه متفاوت نتایج بهتر و بیشتر بود.
- وارونه فکر کنید: اگر احساس میکنید که چیز جدیدی به ذهنتان نمیرسد، موضوع را وارونه کنید. به جای آنکه فکر کنید که چطور میتوانید مسئله را حل کنید، عملیات را بهبود بخشید و یا محصول را ارتقا دهید، در نظر بگیرید که چطور میتوانید مسئله بسازید، عملیات را بدتر کنید، و محصول را تخریب کنید. حالا ایدههایتان را مرور و آنها را برعکس کنید. حتما راه حلی برای چالش اصلی خواهید یافت.
- خودتان را از طریق رسانههای متفاوت گسترش دهید: ما هوشهای چندگانه داریم، اما زمانی که با یک چالش مواجه میشویم تمایل داریم که فقط از توانایی استدلال کلامی خود استفاده کنیم. اما نظرتان درباره بیان چالش از طریق دیگر رسانهها مثل موسیقی، بازی لغات مرتبط و نقاشی چیست؟ در این مرحله به دنبال راه حل نباشید. فقط چالش را ابراز کنید. ابراز متفاوت، الگوهای فکری متفاوت خلق خواهد کرد.
بیربط را ربط دهید
به نظر میرسد که بعضی از ایدهها بر اساس شانس رخ دادهاند. مثلا نیوتون و سیب یا ارشمیدس در حمام مثالهایی از این اتفاق هستند.
چه اتفاقی میافتد؟ یک عنصر تصادفی، محرک جدیدی را فراهم میکند و سیگنالهای جدیدی به مغز ارسال میکند. شما میتوانید با تلاش آگاهانه در ارتباط دادن غیرمرتبط، روی این دانش سرمایه گذاری کنید.
به طور فعال در جستجوی محرک از فضاهای غیرمنتظره باشید و در صورت امکان آن را با موقعیت خود ارتباط دهید. برخی از تکنیکها عبارتند از:
- دادهی تصادفی: یک واژه از واژهنامه انتخاب کنید و ارتباطات جدید بین واژه و مسئله مورد نظرتان را جستجو کنید.
- نقشه ذهنی: یک واژه یا عبارت کلیدی را در وسط یک صفحه یادداشت کنید. سپس هر چیز دیگری که به ذهنتان میآید در اطراف آن با شاخهها یا فلشها نشان دهید. سعی کنید ارتباطات جدیدی برقرار کنید.
- یک تصویر انتخاب کنید: یک تصویر را بردارید و در نظر بگیرید که چگونه می توانید آن را به موقعیت خود ربط دهید.
چشم انداز خود را تغییر دهید
در طول سالهای متمادی هر کدام از ما نوع مشخصی از دیدگاهها و ایدهها را داشتهایم. اگر شما خواستار ایدههای جدید هستید، باید چشم انداز خود را تغییر دهید.برای این کار:
- دیدگاههای دیگران را جستجو کنید: از افراد مختلف بپرسید که اگر آنها با این چالش برخورد میکردند، چگونه برخوردی داشتند؟ شما میتوانید از نظرات همسر، یک دوست که شغل دیگری دارد، یک کودک ۹ ساله، مشتریها، کارفرماها، یا افرادی از فرهنگهای متفاوت و در واقع هرکسی که ممکن است دید متفاوتی داشته باشد، بهره مند شوید.
- بازی «اگر من ... بودم» را انجام دهید: از خود بپرسید: « اگر من ... بودم» چطور با این مسئله برخورد میکردم؟ شما میتوانید هرکسی باشید: یک میلیاردر، یک رئیس و یا هر کس دیگری.
فقط یادتان باشد که وقتی خودتان را جای دیگری میگذارید باید حالات و ویژگیهای او را نیز تقلید کنید تا به خوبی بتوانید مسئله را از دید او بررسی کنید.
از عوامل کمکی استفاده کنید
کمک کنندهها در واقع فعالیتهایی هستند که به تولید ایده کمک میکنند. آنها یک جو مثبت به وجود میآورند. برخی از این کمک کنندهها عبارتند از:
- خودتان را باور کنید: باور داشته باشید که خلاق هستید و میتوانید ایدههای جدید خلق کنید. تقویت مثبت به شما کمک میکند که بهتر عمل کنید.
- زمان استراحت قرار دهید: چرت زدن، پیاده روی، گوش دادن به موسیقی و بازی با کودکان. همهی این فعالیتها فضای رسمی تولید ایده را میشکند. ذهن شما نیاز به استراحت دارد و زمانی که تلاش نمیکند، اغلب در آن ایدههای جدید جرقه زده میشود.
- محیط را تغییر دهید: گاهی تغییر موقعیت الگوی ذهنی شما را نیز تغییر میدهد. گاهی اوقات برای فکر کردن فضای خود را تغییر دهید. مثلا برای دقایقی از پشت میزتان بلند شوید و به بالکن یا پشت پنجره بروید.
- طنز و شوخی: این عامل عنصر بسیار ضروری خصوصا در جلسات گروهی است. این کار برای دقایقی اجازه استراحت به ذهن درگیر شما میدهد و چه بسا که ایده و یا راهحلی مناسب مابین این طنز و شوخیها به ذهن شما و یا دیگران برسد.
پس دست به کار شوید. غبار عادت و تکرار را از چشمهای خود بشویید و نوع نگاهتان را به اطراف تغییر دهید تا ایدهها و راههای جدید و جالبی به ذهن شما راه پیدا کنند ...
چشمها را باید شست جور دیگر باید دید ...