گفتگو با مادر شایان پور میربابایی: یک مادرانه ی آموزشی


روز مادر نزدیک بود و همه از فداکاری های مادرانه صحبت کردند اما خوب است به کارهای آموزشی مادران موفق هم اشاره کنیم. کنکور هم نزدیک است . 

چه بهتر که به سراغ مادر شایان پورمیربابایی برویم  و گپی راجع به کارهای آموزشی ایشان داشته باشیم.


لطفا خودتان را معرفی کنید؟


زهرا فتحی مقدم هستم . لیسانس زبان دارم و دبیر زبان انگلیسی سال چهارم می باشم.



من فکر می کنم هر کسی که بداند شما مادر رتبه ی 1 کشور هستید ، ناخوداگاه به شما غبطه می خورد . همه خانواده ها دوست دارند که فرزندشان درس خوان و خودکارباشد.مسلما شما از زمان کودکی شایان تا کنون کارهایی انجام دادید که موجب شده او درس خوان تر و خودکارتر شود.لطفا به آن کارها اشاره کنید تا مادران جوان تر هم از تجربیات شما استفاده کنند:


در تمام این سال ها هم من و هم پدرش همیشه در منزل کتاب دستمان بوده و است. یا درگیر سوال گرفتن برای دانش آموزان مدرسه هستیم و یا کتاب های دیگری مطالعه می کنیم .


همیشه و گاهی اوقات هر روز، برای شایان کتاب می خریدیم . تا کلاس سوم ابتدایی شایان ، عادت داشتم هرشب چند قصه برایش بخوانم.


خودم خیلی اهل  تلوزیون نبودم  و در نتیجه شایان هم چندان تلوزیون را دنبال نمی کرد و خوب در منزل بیشتر دنبال مطالعه بود. وقی تلوزیون نگاه نمی کردم وقت بیشتری را برای فرزندانم می گذاشتم .


زمان مهمانی رفتن و مهمانی دادن و بیرون رفتن ما همیشه با برنامه ریزی همراه بود مثلا شایان می دانست که اگر فلان درسش را به موقع تمام کند ، بیرون خواهیم رفت و یا از مهمانی های سرزده خبری نبود. خوب یادم است که یک بار شایان بیرون گفت فردا امتحان دارم به او گفتم الان بیرون باید خوش باشد و به امتحان فکر نکند.با این کار به فرزندم تاکید می کردم که ساعت مطالعه ساعت مطالعه و ساعت تفریح ساعت تفریح است.


وقتی می دیدم فرزندم استعداد دارد ، سعی می کردم به آموزش بیشتر او بپردازم . شایان دو سال و نیم بود و به خاطر اینکه من معلم زبان بودم ، کلمات انگلیسی را خوب یاد می گرفت . من با کارت 200 تا 250 کلمه ی انگلیسی را در همان سن به او یاد دادم.


شایان همیشه از شما به عنوان پی گیر آموزشی خود نام می برد . نقش شما در کانون ، به عنوان پی گیر آموزشی چگونه بود؟


شایان دو جور برنامه داشت که باهم آن را می نوشتیم. یک برنامه هفتگی که مشخص می کرد در طول هفته باید مطابق با برنامه مدرسه و برنامه کانون ، چه کار کند و این برنامه عصر جمعه نوشته می شد. و یک برنامه روزانه که مشخص می کرد چه زمانی چه درسی را مطالعه کند و این برنامه را معمولا آخر شب می نوشت و من نظر می دادم.


در مورد منابع و تست هایی که باید در هر درس شایان مطالعه می کرد ، گفتگو می کردیم و از قبل مشخص بود.


بعد آزمون های کانون معمولا شایان با دوستان کانونی اش یک ساعتی بود و ما خانوادگی به دنبالش می رفتیم . بعد از ناهار جواب ها را چک می کردیم . شایان همه ی جواب ها  حتی سوال هایی که درست جواب داده بود را بررسی می کرد چون با یک بار امتحان به این  اعتقاد رسیدیم که این کار باعث ثبات یادگیری اش می شود.در مورد اشتباهتش با هم صحبت می کردیم و به این نتیجه می رسیدیم که اگر فلان کار را برای فلان اشتباهش کند بهتر است.


اصلا پیش شایان صحبت از رتبه ی کنکورش نمی کردیم . پدرش اعتقاد داشت این دوره مثل دوی ماراتن است و تا اخرین مرحله فقط باید تلاش کند.


صحبت از دوی ماراتن و اخرین مرحله شد ، دوران جمع بندی کنکور نزدیک است می توانید به کارهای خود در دوران جمع بندی فرزندتان هم اشاره کنید.


این دوران را خیلی خوب به خاطر دارم . یک تک صندلی از مدرسه ی خودم قرض کردم و شایان با لباس های رسمی روی این صندلی امتحان می داد. صندلی شایان را در جاهای مختلف می گذاشتم تا او به شرایط مختلف عادت کند . یک بار جای گرم ، یک بار حیاط خانه تا شایان در جای پرسروصدا و با صدای بچه ها هم امتحان داده باشد.وقت ها را اعلام می کردم . وسط امتحان به او بیسکویت می دادم . گاهی اوقات کفش پاشنه بلند پا می کردم. یک روز دایی اش هم موقع امتحان آمد و نقش بازرس حوزه را ایفا کرد.در حین امتحان دادن شایان ، راه می رفتم و همچنین چک می کردم که آیا تکنیک های مدیریت زمان را به خوبی اجرا می کند یاخیر ؟ بعد آزمون ها هم راجع به آزمون و برنامه مطالعه اش باهم گفتگو می کردیم.


من فکر می کنم با این همه کار، مادر رتبه ی یک شدن خیلی بیشتر از افتخارکسب شده ، مادرانه های  آموزشی می خواهد.