چه مسئله ای شما را از رسیدن به چیزی که از زندگی میخواهید منع میکند؟
دوستانتان؟
خانوادهتان؟
حس شکست یا موفقیت ممکن است زندگیتان را تغییر دهد و این ناراحتتان میکند؟
حس اینکه اطرافیانتان تصور میکنند شما قابلیت رسیدن به آنچه میخواهید از زندگی را ندارید.
همه اینها منجر به یک ترس میشود. مانع بزرگی بر سر راهتان که باعث میشود نتوانید به آنچه میخواهید دست یابید.
اما چطور میتوانید بر آن غلبه کنید؟ در زیر به چند راهکار بسیار مفید اشاره میکنیم.
1. برداشتن قدمهای کوچک
این برای ترسی که در ابتدا دستپاچهکننده به نظر میرسد خوب است. مثلاً آن حس قوی که درست قبل از یک سخنرانی در جمع یا دعوت کسی برای یک قرارملاقات به شما دست میدهد. برای مثال
اگر از نظر اجتماعی عصبی هستید، ممکن است برایتان دعوت کردن دیگران کار سادهای نباشد. ترس رد شدن و اینکه ممکن است دیگران شما را کوچک ببینند باعث میشود نتوانید این درخواست را
داشته باشید.
راهحل این است که قدمهای کوچک بردارید. قدمهایی مثل اینکه اول به همه سلام کنید. یا اینکه سعی کنید اول در اینترنت با دیکران گفتگوی سالم کنید و بعد در جامعه. با این روش کمکم حساسیتتان
به موقعیتهای اجتماعی یا هر چیز دیگری که از آن ترس دارید از بین می رود. یا اگر بخواهیم مثبتتر ببینیم، شجاعتتان بالا میرود و منطقه امن و آرامشتان گستردهتر می شود.
پس اول ترستان را بشناسید و بعد با چند قدم کوچک برای کم کردن تدریجی ناراحتیتان برنامهریزی کنید.
2. کمی انگیزه مشخص و مثبت پیدا کنید.
رسیدن به مرحلهای که واقعاً احساس کنید نیاز به صبر کردن دارید—یا نیاز دارید که دیگر دست از خواندن کتابهای رشد و پیشرفت فردی بردارید—و وارد عمل شدن کمی زمان میبرد. یک راه برای حرکت
کردن این است که بعضی از افکار منفیتان را –که احساسات منفی ایجاد میکند—با دلایل مثبت و واضح برای پیش رفتن جایگزین کنید.
5 دقیقه زمان بگذارید. یک تکه ورق و خودکار بردارید و همه راههای عالی که این تغییرات میتواند زندگی شما را بهتر کند پیدا کنید.
نداشتن انگیزه میتواند موجب رکود شما شود. اگر انگیزه پیدا نکنید، پیش رفتن سخت خواهد شد و کمکم فراموش خواهید کرد که اصلاً برای چه باید تغییر میکردید.
نوشتن همه چیزهای عالی که با غلبه بر این ترس در زندگیتان به دست خواهید آورد قدرت خوبی به شما میدهد. برای گرفتن انگیزه روی این موضوعات مثبت تمرکز کنید. وقتی احساس ناامیدی،
ناراحتی و ترس کردید دوباره سری به آن کاغذتان بزنید. حتی اگر به مرور زمان قدرت انگیزش بخشی خود را از دست دهد، باز هم میتواند کمی راه بیندازدتان و جرقهای که برای شروع لازم دارید را به
شما خواهد داد.
3. به شکست و طردشدن از دریچه تازهای نگاه کنید.
گاهی بخاطر احساس ترسی که از شکست و طردشدن داریم، خیلی راحت است که کاری که میخواهیم را انجام ندهیم. وقتی کار جدیدی را شروع میکنیم، ممکن است از شکست واهمه داشته
باشیم. و طرد شدن از طرف دوستان، خانواده و اطرافیانمان هم ما را از نزدیک شدن به آنها میترساند.
اما همانطور که قبلاً ذکر کردیم، تعریف شکستی که در جامعه با آن بزرگ شدهایم، بهترین و مفیدترین تعریف آن نیست. اگر به موفقترین آدمها نگاه کنید، خیلی زود متوجه خواهید شد که آنها واکنش
متفاوتی نسبت به مردم عادی به شکست دارند.
آنها شکست و طردشدن را آنقدرها جدی نمیگیرند. آنها میدانند که اگر شکست بخورند، آخر دنیا نرسیده است. درعوض به هر شکست طوری نگاه میکنند که نقاط مثبت آن را ببینند: یعنی اینکه چه
درسی میتوانند از آن بگیرند تا دفعه بعدی پیشرفت کنند.
آنها میدانند که اگر اولین تلاش کاریشان شکست بخورد، ممکن است مدتی واقعاً حس بدی داشته باشند اما در طولانی مدت همه چیز درست خواهد شد. آنها از آن شکست درس میگیرند و دوباره
تلاش میکنند.
اگر برای آشنایی با کسی طرد شوند، آیا دست میکشند؟ احتمالاً نه. آنها میدانند که هفته بعد یا هفته بعد از آن ممکن است کسی را پیدا کنند که باز به نظرشان جالب برسد و از او تقاضای آشنایی
میکنند.
آنها میدانند که آدمهای خوب زیادی وجود دارند. فرصتهای بیزنس زیادی وجود دارد اما این را هم یاد گرفتهاند که برای موفق شدن در هر کاری باید در آن حداقل 5، 10، یا 20 دفعه شکست خورده
باشید.
صبح روزی که دوچرخهسواری را یاد گرفتید، بارها و بارها از آن افتادید. اما هر بار خودتان را جمع و جور میکردید و دوباره سوار میشدید. و تا عصر آن روز یا روز بعد دیگر دوچرخهسواری را خوبِ خوب یاد
گرفتید.
در این مورد وضع همینطور است. باید روی مهارتهایتان کار کنید تا آنها را به درجه عالی برسانید. به شکست یا طردشدن بعنوان چیزی کاملاً منفی که اگر اتفاق بیفتد زندگیتان را واژگون خواهد کرد نگاه
نکنید. تعریف آن را برای خودتان تغییر دهید تا تاثیر احساسی منفی آن کمتر شود. شکست را نشان این ببینید که باید در آن زمینه پیشرفت کنید. به توصیهای که شکست به شما میکند گوش دهید و
پیشرفت خواهید کرد. و موفقیت از آنِ شما خواهد بود.
4. در زمان حال زندگی کنید.
معنای آن این است که خودتان را در زمان حال نگه دارید. اجازه ندهید افکار و احساساتتان به آینده و گذشته رود. این به آن معنی نیست که برنامهریزی برای آینده نداشته باشید. ممکن است بخواهید به
کسی درخواست دوستی بدهید. برنامه میریزید که با هم کجا بروید یا چه حرفهایی به او بزنید.
در زمان حال زندگی کردن یعنی که نگذارید فکرتان اسیر آن فضای احساسی یا روانی شود که در گذشته یا آینده وجود دارد. این یعنی خیلی به اتفاقات بدی که قبلاً افتاده است و ممکن است در آینده
بیفتد فکر نکنید. اینطور فکر کردن فقط ترستان را به حدی میرساند که دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود و دلتان میخواهد که فرار کنید.
درعوض، برای خودتان برنامه بریزید. اما در همان لحظه بمانید و به آینده و اینکه چه پیش خواهد آمد فکر نکنید. روی زمان حال و کارهایی که لازم است در آن لحظه انجام شود تمرکز کنید. خیلی زود آینده
هم به زمان حال شما تبدیل خواهد شد. و وقتی به آن رسیدید، اگر استرس زیاد به خودتان وارد نکرده باشید، انجام کارها آسانتر خواهد بود.
هر زمان که احساس ترس میکنید، ذهنتان به آیندهای میرود که ممکن است تصور کنید در آن شکست خوردهاید. ذهن شما بیش از اندازه یک موقعیت احتمالی را تحلیل خواهد کرد و همین باعث
میشود که افکار منفی بر شما غلبه کنند. این به ترس شما قدرت می دهد. اما برای غلبه بر ترس در چنین موقعیتهایی چه باید کرد؟
دست از جنگیدن بردارید. تسلیم شوید.
چطور تسلیم شوید:
اجازه بدهید توضیح بدهیم. با تسلیم شدن منظورمان این نیست که باید دست بکشید و به خانه بروید. درعوض، وقتی احساس ترس داشتید، باید آن احساس را بپذیرید. نباید سعی کنید برای بیرون راندن آن بجنگید.
به آن پاسخ مثبت دهید.
تسلیم شوید و بگذارید داخل شود.
به این احساس در ذهن و جسمتان بدون برچسب زدن به آن و قضاوت کردن درمورد آن نگاه کنید. فقط یک تا دو دقیقه به آن نگاه کنید و خواهید دید که اتفاقی عالی میافتد. آن ترس از بین میرود.
وقتی به جای جنگیدن با ترس تسلیم آن میشوید، انرژی منفی از شما رد شده و بدنتان آن را آزاد میکند. و بعد میتوانید دوباره روی زمان حال خود متمرکز شوید.
تمرکز بر زمان حال نه تنها ترس شما را کمتر میکند، بلکه احتمال موفق شدن شما را هم بیشتر میکند چون ذهنتان متمرکز است، افکارتان واضح هستند و اعتمادبهنفس دارید. موفق شدن هم برایتان
ساده تر خواهد شد زیرا وقتی در زمان حال باشید آنقدر درگیر نفستان نیستید، بلکه بیشتر به دنیای بیرون و کسانی که با آنها رابطه دارید توجه میکنید.
5. شما، من و واقعیت را دوباره تعریف کنید.
برای تغییر خودتان و غلبه بر ترستان باید برای دوباره تعریف کردن خودتان آماده و راغب باشید.
باید راغب باشید که این کارها را برای خودتان امتحان و تمرین کنید. هیچکس نمیتواند این کار را برای شما بکند. اما اگر اینکار را بکنید خواهید دید که آنچه که به نظرتان پیشرفت بزرگی میآمد چقدر
سریع نصیبتان میشود. و وقتی به آن عادت کردید و این چیزها برایتان عادیتر شد، خیلی طبیعی این کارها را انجام خواهید داد.
اما ازآنجاکه به نظر میرسد تقریباً همه افراد به شخصیت خودشان اعتیاد پیدا کردهاند، تغییر مداوم در رفتار کند و تدریجی خواهد بود.
اعتیاد به مثبتگرایی میتواند ترسی که در فکرتان هست از اتفاقاتی که ممکن است بیفتد یا پاسخی که فردی ممکن است به شما بدهد، را کمتر کند. دیدگاه منفی درمورد دنیا موجب ترس و عقب نگه
داشتن شما میشود. اما اگر مثلاً مثبتتر شوید، خیلی از کسانی که با آنها آشنا میشوید همانطور به شما پاسخ خواهند داد. به طور کلی، علیرغم طرزتفکرتان درمورد دنیا، آدمها مثل آینهای به شما واکنش میدهند.
اگر هنوز فکر میکنید که: "من این آدم خجالتی، منفی و ترسیده هستم."، "من همین هستم" و "همیشه همین بودهام و همینطور خواهم ماند"، تغییر نخواهید کرد. وقتی اینطور درمورد خودتان فکر کنید، به واقعیت تبدیل خواهد شد. اگر برای تغییر آماده و راغب باشید، میتوانید واقعیتی که درمورد خودتان، شخصیتتان، افکار و احساساتتان فکر میکنید را از نو بنویسید.
چیزی که بهتازگی روی آن کار میکنم، واقعیت ذهنی است. بااینکه هنوز درک کاملی از آن ندارم، معنای اصلی آن این است که هیچ جدایی در دنیا وجود ندارد. من و شما از هم جدا نیستیم. ما یکی هستیم.
ممکن است کاملاً متوجه آن نشوید اما اگر با این فکر که شما و طرفمقابلتان به هم وصل هستید و درواقع فقط یکی هستید، وارد ارتباط شوید، خیلی مفید خواهد بود.
وقتی این رویکرد نسبت به جهان را به کار گیرید، ترسیدن خیلی سختتر خواهد شد، یا حتی بدجنس و خبیث بودن. با این رویکرد شما آرامتر، مهربانتر، شجاعتر و روراستتر خواهید بود. اینطور به نظر
میرسد که ذاتاً به کل دنیا وابسته هستید.
نویسنده : مهندس علیرضا نصرالهی